بازار تبریز آنلاین - موسی کاظمزاده : دریاچه ارومیه، یکی از بزرگترین دریاچههای شور جهان، در دو دهه اخیر با بحرانی پیچیده و چندوجهی مواجه شده که نهتنها اکوسیستم این پهنه آبی را به خطر انداخته، بلکه معیشت، سلامت عمومی و امنیت زیستمحیطی میلیونها نفر در استانهای آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی و مناطق اطراف را تهدید میکند. کاهش شدید حجم آب، نمایان شدن بسترهای نمکی و شنی و ظهور کانونهای فعال گردوغبار، پیامدهایی گسترده در ابعاد اجتماعی، بهداشتی و اقتصادی به دنبال داشته است.
دریاچه ارومیه؛ از موجهای آبی تا طوفانهای نمکی
بر اساس آمار تیرماه ۱۴۰۴، حجم آب دریاچه به ۱.۱۴ میلیارد مترمکعب رسیده که نسبت به سال گذشته (۲.۵۸ میلیارد مترمکعب) کاهشی ۱.۴۴ میلیارد مترمکعبی را نشان میدهد. این در حالی است که میانگین بلندمدت حجم آب دریاچه حدود ۱۶.۳ میلیارد مترمکعب بوده و کاهش بیش از ۱۵ میلیارد مترمکعبی در دو دهه اخیر، نشانهای از یک بحران پایدار است. این وضعیت ریشه در عواملی چون خشکسالی، مدیریت ناپایدار منابع آب، سدسازی گسترده و تغییرات اقلیمی دارد. خشک شدن بخشهایی از دریاچه، لایههای نمکی وسیعی را آشکار کرده که نقش آنها در کنترل گردوغبار همچنان مورد بحث است. یکی از مسائل کلیدی، نقش لایههای نمکی در بستر خشکشده دریاچه است.
برخی کارشناسان معتقدند این لایهها مانند پوششی طبیعی عمل کرده و از برخاستن گردوغبار جلوگیری میکنند. علیرضا سیدقریشی، معاون اداره کل حفاظت محیط زیست آذربایجان غربی، اظهار داشته است: «مناطق دارای پوشش نمکی، گردوغبار کمتری تولید میکنند.» او میافزاید: «برداشت نمک تنها با مجوزهای محدود، در مساحتی حداکثر ۲۰ هکتار، در دو منطقه مشخص و طی دورهای سهماهه انجام میشود. دپوی نمک در محدوده پارک ملی ممنوع بوده و تخلیه آن تنها در شرایط خاص و موقت مجاز است.» بررسیهای میدانی این سازمان نشان میدهد که پوشش نمکی به تثبیت خاک و کاهش حرکت ذرات ریز کمک کرده و تا حدی کانونهای ریزگرد نمکی را کنترل کرده است.
از فلامینگوها تا ریزگردها؛ تراژدی دریاچه ارومیه
بااینحال، مخالفان برداشت نمک هشدار میدهند که حذف این لایهها، بهویژه در مناطق تثبیتشده، میتواند تعادل فیزیکی و شیمیایی خاک را مختل کرده و با افزایش تحرک ذرات ریز، گردوغبار را تشدید کند. انباشت نمک در حاشیه دریاچه بهصورت تپههای کوچک نیز ممکن است جریان باد را تغییر داده و زمینهساز گردبادهای نمکی شود. یک استاد دانشگاه تهران با اشاره به تجربه دریاچه حوض سلطان و تالاب اراک، تأکید میکند که برداشت بیرویه نمک در این مناطق، پیوستگی رسوبات را از بین برده و ریزگردها را افزایش داده است.
بخشهای جنوبی دریاچه ارومیه نیز، که به دلیل بارشهای فصلی یا جریانهای سطحی لایههای نمکی خود را از دست دادهاند، به بسترهای شنی ناپایدار و کانونهای اصلی گردوغبار تبدیل شدهاند. رضا شهبازی، معاون سازمان زمینشناسی کشور، خشک شدن تالاب صالحیه در جنوبغرب تهران را عامل اصلی آلودگی اخیر هوای پایتخت دانسته و عواملی چون کمآبی، خشکسالی و وزش بادهای منطقهای را در تشدید این پدیده مؤثر میداند.
دریاچه ارومیه؛ روایتی از مرگ تدریجی یک اکوسیستم
اقدامات مکمل برای مقابله با این بحران دستاوردهایی داشته است. از سال ۱۳۹۵، طرحهایی مانند قرق و کاشت گیاهان شورپسند در مناطقی چون جبل و انگنه اجرا شده که با تثبیت خاک و جذب رطوبت، به کاهش فعالیت کانونهای گردوغبار کمک کرده است. مقایسه وضعیت این مناطق با سالهای اوج بحران (۱۳۹۳ و ۱۳۹۴) نشاندهنده بهبودی نسبی است.
بااینحال، این اقدامات نمیتوانند جایگزین احیای جریانهای آبی دریاچه شوند. عواملی چون فرسایش بادی، کاهش پوشش گیاهی، افت منابع آب زیرزمینی و تداوم خشکسالی، اثربخشی راهکارهای مقطعی را محدود کردهاند. بُعد اقتصادی برداشت نمک نیز قابلتوجه است. این فعالیت، هرچند محدود، بخشی از نیاز کشور به نمک صنعتی و خوراکی را تأمین کرده و برای جوامع محلی درآمدزایی دارد.
بنابراین، سیاستگذاریها باید تعادلی بین حفاظت از محیط زیست و تأمین معیشت مردم ایجاد کنند. ممنوعیت کامل برداشت نمک بدون ارائه جایگزینهای اقتصادی ممکن است با مقاومت اجتماعی مواجه شود. مدیریت بحران دریاچه ارومیه نیازمند بازنگری اساسی در سیاستهای کلان است. حتی برداشت محدود و اصولی نمک، راهحلی پایدار برای احیای دریاچه نیست. بدون مدیریت جامع، عواملی مانند تغییرات اقلیمی، بهرهبرداری بیرویه از منابع آب و کاهش ورودیهای آبی، بحران را تشدید خواهند کرد.
دریاچه ارومیه؛ آزمایشگاه بحرانهای زیستمحیطی ایران
راهحلهای پایدار نیازمند اقداماتی هماهنگ از جمله مدیریت یکپارچه حوضه آبریز، بازنگری در الگوهای کشاورزی، کاهش برداشتهای غیرپایدار آب و اصلاح تخصیص آب از سدها است. همچنین، تقویت مشارکت جوامع محلی از طریق آموزش و توانمندسازی اقتصادی، مانند توسعه گردشگری پایدار یا کشاورزی سازگار با محیط زیست، میتواند وابستگی به برداشت نمک را کاهش داده و مردم را به حافظان دریاچه تبدیل کند.
انجام مطالعات علمی دقیق، از جمله بررسی اثرات بلندمدت برداشت نمک و مدلسازیهای اقلیمی و هیدرولوژیکی، برای ارزیابی تأثیرات این فعالیتها بر گردوغبار و اکوسیستم دریاچه ضروری است. دیپلماسی آب با کشورهای همسایه برای مدیریت جریانهای ورودی و تدوین برنامههای سازگاری با تغییرات اقلیمی، مانند توسعه سیستمهای آبیاری کارآمد و احیای تالابهای بالادست، نیز اهمیت دارد.
بحران دریاچه ارومیه، مسئلهای چندبعدی است که راهحلهای مقطعی مانند برداشت محدود نمک یا کاشت گیاهان شورپسند، بدون احیای جریانهای آبی و مدیریت یکپارچه، اثربخشی محدودی دارند. آینده دریاچه به تصمیمات قاطع، هماهنگی بیننهادی و مشارکت فعال جوامع محلی وابسته است. بازنگری در سیاستهای کلان، توقف بهرهبرداریهای غیرپایدار، تمرکز بر بازگرداندن جریانهای آبی، تقویت مطالعات علمی و دیپلماسی منطقهای، میتواند امیدی برای نجات این اکوسیستم ارزشمند ایجاد کند. در غیر این صورت، دریاچه ارومیه و جوامع وابسته به آن با تهدیدات فزایندهای مواجه خواهند شد.